دفتر نوشته‌های من

جایی برای دفن تراوشات مغزی

دفتر نوشته‌های من

جایی برای دفن تراوشات مغزی

دفتر نوشته‌های من

دست نوشته‌هایی که توی دفترهای قدیمی و روی کاغذهای کاهی، با جوهر سیاه نوشته شدن و داخل کتابخونه خاک گرفته‌ی قدیمی نگهداری میشن .
امضا: INTJ .

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

مُرده های پوسیده.

چهارشنبه, ۹ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۳۳ ب.ظ

توصیه: اگه میدونید ممکنه با خوندن این مطلب حالتون بد بشه یا ... ، همین الان این صفحه رو ببندین و فراموشش کنید. :)

 

-!.

 

‌دو، سه روز پیش یه کتابی خوندم با عنوانِ 'نفرین مومیایی' اثر آر. ال. استاین، نویسنده عزیز مورد علاقم! 

علاوه بر اینکه داستانی و ترسناک بود، یسری توضیحاتی هم لا به لاش درمورد مومیایی ها و مصری ها داده بود. از این رو، من کنجکاو شدم بیشتر درموردشون بخونم. 

پس بیاین تا چکیده ای از تحقیقاتمو بهتون بگم. 😎✌🏻

  • فَریماه ‌.

نامه های فضانورد به آدم فضایی #2

سه شنبه, ۱ فروردين ۱۴۰۲، ۰۱:۳۵ ب.ظ

نامه‌اول-!
[سلام آدم فضایی. 
نمیدونم میتونی حرفامو بفهمی یا نه، شاید درک صحبت‌های یه انسان چیز واقعا سختی باشه. به هر حال من‌ که تقریبا هیچی از کلمات عمیقی که آدما به زبون میارن و سعی دارن باهاش احساساتشونو نمایان کنن، سر در نمیارم؛ پیچیده ان.
بنابراین ازت انتظار ندارم که در جواب این نامه های بیهوده و مسخره، کدی برام بفرستی. (واقعا چه فکری با خودم میکنم؟)
بگذریم.
راستش رو بخوای، من بیشتر از بقیه آدما درمورد تو و مکان زندگیت میدونم، چون طی یه تصمیم کاملا احمقانه در گذشته، درحال حاضر توی ناسا کار میکنم. بار ها به فضا سفر کردم و روی سطح ماه با ماشین های مخصوص و کلاه فضانوردی از دور به زمین آبی رنگ قشنگمون نگاه کردم. 
حتی یکبار هم وسط ستاره ها گیر افتادم و نزدیک بود توسط سیاهی پهناور بلعیده بشم. جالب ترین بخش کار، زمانیه که با سرعت از سطح زمین با شاتل فضایی پرتاپ میشی. طی تمرینات بسیار زیادی، موفق شدم از بیهوش شدنم در هنگام پرتاپ جلوگیری کنم. و حتی جالب تر از اون، زمانیه که از جو زمین خارج میشی. انگار یکدفعه زمان متوقف میشه و تو درمیان سکوت تاریکی قرار میگیری؛ من عاشق اون سکوتم. همه چیز کند میشه. زمان دیگه معنی نداره. شاید هم تنها دلیلی که فضانورد شدم، همین بود.

از همه اینها گذشته، 
 قصد ندارم با نوشتن چند تا کد آدم فضایی هارو مجبور به صلح با انسان ها کنم. چقدر خنده‌دار. این کار شدنی نیست. 
شاید فقط نیاز داشتم وقتی که ما داریم تبدیل به خاکستر میشیم و زمین تبدیل به یه توپ بی‌جانِ پر از خاکستر، با کسی حرف بزنم. 
با یه دشمن؟ از فضا؟ یه آدم فضایی که رسما هیچی از آدما و درونشون نمیدونه؟ قطعا صحبت هام به دستش نمیرسه؟
فکر کنم واقعا دارم مغز عزیزمو از دست میدم. این توی جهانی که دشمن های کهکشانی دست به نابودیمون میزنن، چیز رایج و معمولیه.

هنوز نفهمیدیم هدفتون چیه. شاید هم اصلا کاری به کار ما آدما نداشته باشید(شایدم داشته باشید) و فقط بخواید زمین رو تسخیر کنید. به هرحال، هر دومورد چیز مهمیه. ما عاشق زمینمونیم؛ اما راستش رو بگم بلد نیستیم ازش مراقبت کنیم. هرروز داره بیشتر از قبل به نیستی کشیده میشه. خواستم بگم شماها تنها موجوداتی نیستید که زمین رو نابود میکنید.

 

(ادامه دارد.)

 

 

  • فَریماه ‌.