دفتر نوشته‌های من

جایی برای دفن تراوشات مغزی

دفتر نوشته‌های من

جایی برای دفن تراوشات مغزی

دفتر نوشته‌های من

دست نوشته‌هایی که توی دفترهای قدیمی و روی کاغذهای کاهی، با جوهر سیاه نوشته شدن و داخل کتابخونه خاک گرفته‌ی قدیمی نگهداری میشن .
امضا: INTJ .

طبقه بندی موضوعی

نامه های فضانورد به آدم فضایی #1

دوشنبه, ۲۲ اسفند ۱۴۰۱، ۰۷:۰۳ ب.ظ

شاید عجیب به نظر برسه.

شاید فکر کنید سرم به جایی خورده. 

شاید اصلا دیوونه شده باشم؛

اما دارم بهتون میگم، آدم فضایی ها موجوداتی فراتر از چیزی هستند که ما همیشه تصور میکردیم. حتی فراتر از چیزی که ما بتونیم تصور کنیم. 

تا حالا مغزمونو پر کردیم از تئوری های ثابت نشده درموردشون که شاید اصلا هیچکدومشون درست نباشن. فقط به خاطر اینکه ما عاشق ماجراجویی و کشف موجودات جدید و تخیل بودیم، واسمون جالب شدن و شروع کردیم برای همدیگه داخل فضا‌ی مجازی اشتراک بدیم.

تقریبا یکماه از اثبات حمله آدم فضایی ها به زمین میگذره. وقتی برای اولین بار یکی از همکار‌هام توی فضا باهاشون برخورد کرد، از شدت ترس چشم‌هاش از کاسه در اومدن و مغزش از کار افتاد. 

اوایل مردم نمیتونستن وجود چنین موجوداتی رو باور کنند؛ اما کم‌کم با بروز اتفاقات اخیر، تقریبا برای همه ثابت شده که نیرو های قدرتمندی خارج از جو زمین درحال کشیدن نقشه نابودیمون هستند. بعضی افراد عشق ورزیدنشون رو تشدید کردند و بعضی هم دشمنی‌شون رو. حتما با خودشون میگن، حالا که داریم نابود میشیم و قرار نیست هیچ اثری از‌ ما باقی بمونه، بهتره احساسات خوب و بدمون رو نسبت به دیگران آشکار کنیم. از نظر من، اینکارها دیگه هیچ فایده و سودی به حال بشریت نداره.

نمیدونم، شاید اونا ترسشون رو اینطوری بروز میدن. من هم وقتی نشسته بودم و مغزم رو با افکار بیهوده و عصبی کننده‌م پر میکردم، تصمیم گرفتم به آدم فضایی ها، موجوداتی که قراره به دستشون نابود بشیم، نامه بنویسم. این عجیب ترین کاری بود که در تمام عمرم انجام دادم. اگر فکر کنید دچار بیماری ذهنی شدم، حق دارید. شماهم جای من بودید، قطعا کلافه و روانی میشدید. 

از اون موقع، نامه های دیجیتالیم رو کد گذاری کردم و امیدوار بودم که آدم فضایی ها چیزی از مورس سرشون بشه. چه امید بیهوده و مسخره ای. اصلا ممکن بود هیچوقت نوشته‌هام به دستشون نرسه و هیچوقت از حرف های یه انسان درحال مرگ چیزی نفهمن. اما این آخرین کاری بود که خواستم انجامش بدم.

پس اولین نامه‌م رو نوشتم:...

 

 

( ادامه دارد. )

 

  • فَریماه ‌.

نظرات (۳)

  • مون چایلد (هیرای)
  • اوووو به نظر جذاب میاددد

    منتظرممممم

    پاسخ:
    واقعا؟:)
  • مون چایلد (هیرای)
  • آره +_+

    پاسخ:
    :>>

    کاش بعضی آدما بفهمن شگفت انگیزتر و فوق العاده تر از چیزین که خودشون فکر می کنن.

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی