دفتر نوشته‌های من

جایی برای دفن تراوشات مغزی

دفتر نوشته‌های من

جایی برای دفن تراوشات مغزی

دفتر نوشته‌های من

دست نوشته‌هایی که توی دفترهای قدیمی و روی کاغذهای کاهی، با جوهر سیاه نوشته شدن و داخل کتابخونه خاک گرفته‌ی قدیمی نگهداری میشن .
امضا: INTJ .

طبقه بندی موضوعی

مامان را ببخشید !..

شنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۱، ۰۴:۰۱ ب.ظ

دوباره شنبه شد و اینبار قرار نبود با هزار زور پاشیم بریم مدرسه ! به جاش رفتیم کتابخونه کلی ام کیف کردیم .

یه کتاب از اونجا گرفتم خوندم ، انقدر به دلم نشست که نگم براتون !

کوتاه و جذاب بود .

یه دختری بود به نام عطیه که مامان باباش نویسنده بودن و خودشم یه وبلاگو میچرخوند . مامانش توی دانشگاه چند تا هم دانشگاهی داشته که یکیشون انگار خبری ازش نبوده و اینا .

شروع میکنه توی وبلاگش برای مردی که نیست و بهش میگفته عمو ارمیا ، نامه بنویسه . اتفاقا خیلی ها هم جذبش میشن و حتی اونا هم زیر پست هاش واسه عمو ارمیا نامه مینویسن . 

ولی خب آخرش یه اسپویل عمیقی داره که نمیتونم بهتون بگم (بر خلاف همیشه !) :> بهتره خودتون برین بخونیدش .

 

 

پی نوشت : راستی اسم کتابو یادم رفت بهتون بگم '-' ! اسمش : "مامان را ببخشید ."

  • فَریماه ‌.

نظرات (۲)

بالاخرههه تمومه!

واااییی منم می خوام برممم خببT^T باید برم...

هوومم...کتاب جذابی بنظر می‌رسه*-* ممنون برای معرفیش!

مامان را ببخشید، بنظرم اسمش با اسپویل عمیقی که نمی تونین بگین مربوطه نه؟D:

پاسخ:
وای ارهههه @~@
خیلی افتضاح معرفی کردم '-'
درست حدس زدی ، خیلیم مربوطه =>>>

راستی! تولد وبلاگتونم پساپس مبارک*^*

پاسخ:
واااهاااایییییی ♡~♡
کاملا یادم رفته بودش ولی !
آریگاتوووو 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی