دفتر نوشته‌های من

جایی برای دفن تراوشات مغزی

دفتر نوشته‌های من

جایی برای دفن تراوشات مغزی

دفتر نوشته‌های من

دست نوشته‌هایی که توی دفترهای قدیمی و روی کاغذهای کاهی، با جوهر سیاه نوشته شدن و داخل کتابخونه خاک گرفته‌ی قدیمی نگهداری میشن .
امضا: INTJ .

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

زیرِ آسمانِ برگ های نارنجی .

جمعه, ۱ مهر ۱۴۰۱، ۱۱:۴۴ ق.ظ

 

آسمان رنگ دیگری گرفته بود ، کسی آبِ نارنگی هایش را رویش ریخته بود ؛ انگار .

ساعت 4 و 21 دقیقه عصر بود و در حالی که روی سنگ فرش های پارک قدم میزدم ، برگ های چروکیده ، خود را زیر پایم می کشیدند و میگذاشتند با کف کفش هایم آن هارا فشار دهم تا کاملا پودر شوند ، آن وقت میتوانستند در نسیم پیچ و تاب بخورند . 
پروازی بی انتها .
میتوانستم به وضوح ببینم که شاخ و برگ درختان به خود می لرزند ؛ شاید میترسیدند .
از پاییز .
مبادا بیاید و برگ هایشان را زرد کند . 
مبادا پس از آن با خود زمستان سرد و بیرحم را بیاورد .
پاییز ، لخ لخ کنان از کوچه های بهار می گذشت ، از روی سبزه های خیس خورده و گل های داوودی رد می شد و دامن نارنجی اش را پهن می کرد .
با آمدنش ، پتویی قدیمی رویم پهن می کرد که باعث می شد بخواهم روی همان نیمکت چوبی رو به روی سرسره ها بنشینم ، همان که تازگی ها آبی رنگش کرده اند ؛ و نفس عمیقی بکشم و لبخند بزنم ، قلمم را دستم را بگیرم و بگذارم مرا در دنیای کاغذی رها کند .
پاییز را دیدم ، موقعی که قطره ای باران روی جوهر نوشته چکید و آن را پخش کرد .
موقعی که گوشه چادر رنگی گلدار در باد آزادانه بالا و پایین میرفت .
 موقعی که صدای خنده ها همراه با خش خش برگ ها ترکیب شده بود و سمفونی ای روح بخش تر از آواز قرقاول ها به وجود اورده بود .
موقعی که حواسم پرت بوی صفحات کاهی کتاب بود و کلاهم در آسمان پرید .
می نویسم ، به حرمت همان شعری که در نسیم ، زیر آسمان برگ های نارنجی درختان گوش میکردم : پاییز ، چیزی روشن در چشم هایت .

 

 

  • فَریماه ‌.