نامه ای به ژولیت بخش آخر
چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۳۸ ب.ظ
『22 جولای 1998』
ژولیت عزیزم،
۱۰ روز از برگشتن من به خانه میگذرد.
مدتی که کنار توبودم، واقعا دل نشین و دوست داشتنی بود.
فکر میکنم دست های کمی بهتر شده باشند و میتوانی کار های کوچکی مثل جابه جا کردن اجسام کوچک انجام دهی.
من الان پزشک دهکده هستم.! راستش این را تقریبا مدیون تو هستم.
باز هم میخواهم ازت تشکر کنم. تو باعث شدی من در پزشکی پیشرفت چشم گیری داشته باشم.
تو مثل همیشه بودی...
سرزنده و شاد.
اما چیزی در تو تغییر کرده بود ...
تودیگر دوچرخه سواری را دوست نداشتی و نداری...
شاید اگر من هم جای تو بودم دیگر هرگز دوچرخه سواری نمیکردم.
بگذریم؛ امیدوارم به زودی با دیت خط خودت برایم نامه بنویسی.
ارادتمند و دوستدار همیشگی تو: نانسی
پایان
- ۰۰/۰۴/۱۶