واژه‌گَرد

جایی برای سفر میان کلمات و کتاب‌ها

واژه‌گَرد

جایی برای سفر میان کلمات و کتاب‌ها

واژه‌گَرد

دست نوشته‌هایی در دفترهای قدیمی و کاغذهای کاهی‌شان که با جوهر سیاه به هم بافته شده‌اند و درون کتابخانه‌ی خاک گرفته‌ی مخفی نگهداری می‌شوند.
امضا: INTJ .

#سه

دوشنبه, ۹ مهر ۱۴۰۳، ۰۳:۵۵ ب.ظ

پست های مرتبط: 1 ، 2 

 

شما درحال خواندن دفتر خاطرات من هستید. نمی دانم این جمله ی خوبی برای شروع است یا نه؛ نمی دانم اصلا قرار است کسی آن ها را بخواند یا نه؛ اما می نویسم تا کاری کرده باشم. تنها خواسته ام این است که کسی غیر از من هم داستان او را بداند. حتی اگر آن شخص دیگر، صفحات یک دفتر باشند.

می روم سراغ اصل مطلب. 

همه چیز از زمانی شروع شد که انتخاب رشته کردم. درباره ی سختی ها و مخالفت های شدید مادرم چیزی نمی نویسم، نمی خواهم از موضوع اصلی منحرف شوم. فقط بگویم که توانستم در جنگ با او به پیروزی برسم و بدون کشته و زخمی، رشته ی مورد علاقه ام را انتخاب کنم. هنر.

 

این، داستان وقتی است که وارد هنرستان عجیب و غریب پایین شهر شدم. جایی که واقعا دست کم گرفته شده بود و آن قدرها هم بد نبود. از همان اول، می دانستم فرکانس عجیبی در فضا چرخ می خورد. فرکانسی ضعیف و غیرعادی. می توانستم از هاله ی آن حس کنم که چیزی خلاف جریان وجود دارد. منظورم جریان آرام و یکنواخت آدم هاست. 

از همان اول فهمیدم که روحی سرگردان در آن هنرستان زندگی می کند.

  • رعنا ‌.

راهکار طلایی برای رهایی از منتقد درون

شنبه, ۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۴۴ ب.ظ

تا به حال برایتان اتفاق افتاده است که با تمام وجود بخواهید کاری را انجام دهید، اما پس از فکر کردن زیاد، از انجامش منصرف شوید؟

یا مدام به این فکر کنید که چقدر بی استعداد هستید و توانایی انجام کاری بخصوص را ندارید؟

یا تمرین کاری که می دانید واقعا برایتان سودبخش است را عقب بیندازید؟

باید بگویم همه اش زیر سر یک نفر است؛ 

منتقد درون.

او به طور پیوسته در حال منازعه با شماست، و شما نیز به طور پیوسته درحال منازعه با او. او مدام شما را به عقب می راند. در گوشتان زمزمه می کند که نمی توانی، عرضه اش را نداری، برای این کار ساخته نشده ای، استعدادش را نداری و ... . 

متاسفانه بیشتر اوقات تسلیم حرف هایش می شویم. این کار، عواقب زیادی برایمان دارد.

  • رعنا ‌.

از ژانر ترسناک چه خبر؟

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۳۷ ب.ظ

 

بازهم چهارشنبه بود و داستان من و گلدان‌ سرامیکی

 

همانطور که می‌دانید ترس عنصر اصلی این ژانر است. فضای آن آکنده از تاریکی، سکوت دلهره‌آور، جیغ‌های وحشیانه، ساختمان‌های متروکه، پوسیدگی و نم‌زدگی، سیاهی و ... است. 

هنگامی که درحال نوشتن داستانی در این موضوع هستید، باید هیجان‌تان را کنترل کنید؛ با ملایمت جلو بروید و در برابر نوشتن برق‌آسا و تمام‌کردن سریعِ صحنه‌های گوناگون مقاومت کنید. 

و در عین حال، حواستان باشد که توصیفات کُند و بیش از حد طولانی نشوند. 

اگر به نوشتن در این ژانر علاقه دارید، انداختن نیم‌نگاهی به ایده‌های زیر خالی از لطف نیست:

  • رعنا ‌.

.

سه شنبه, ۳ مهر ۱۴۰۳، ۰۶:۲۵ ب.ظ

جریان خلاقانه، نیرو و توان زیادی را از یک هنرمند طلب می‌کند. بنابراین خیلی راحت می‌شود آن را کنار گذاشت و کارهای دیگر کرد. با این وجود، می‌دانم که باید فیلمنامه بنویسم و روی آن کار کنم. هرچند خیلی آسان‌تر است که چرخی در اینترنت بزنم. 

نداشتن پشتکار نشان می‌دهد به کاری که انجام می‌دهیم باور نداریم.

- نوری بیلگه جیلان.

  • رعنا ‌.

چگونه از تنهایی لذت ببریم؟(03/6/3)

يكشنبه, ۱ مهر ۱۴۰۳، ۰۷:۱۶ ب.ظ

خلاصه ی این کتاب:

 

«هرگز معاشری شایسته تر از تنهایی برای معاشرت نیافتم.»

«تنهابودن خودش یک پا ماجراجویی است.»

سارا میتلند در این کتاب، شما را با دلایل ترس از تنهایی آشنا می کند و سپس از لذات بی نهایتش می نویسد. همچنین معرفی چند کتاب در باب تنهایی که خواندشان خالی از لطف نیست.

تنهایی، خلاقیت را شکوفا می کند و حتی باعث خلاقیت نیز می شود. البته به این شرط که تنهایی انتخاب خود شخص باشد و به او تحمیل نشده باشد. هرچند که در آن صورت هم فرد به طور خودخواسته می تواند با وضعیتش کنار بیاید و با پذیرش آن، لذت تنهایی را بچشد.

ضروری است که گاهی به غار تنهایی مان برویم و مدتی با خودمان وقت بگذرانیم. به چیزهایی بیندیشیم که جدا از اجتماع و مردم است. چه بسیار هنرمندان و دانشمندانی بوده اند که در تنهایی و انزوا به نتایج بزرگ دست یافته اند. 

  • رعنا ‌.

زندگی با دفترچه یادداشت

شنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۴۴ ب.ظ

هیچگاه دفترچه یادداشت هایتان را دست کم نگیرید. آن ها در هر شکل و اندازه ای که باشند، می توانند برایتان معجزه بیافرینند. 

 

در ابتدا بگویم که این پست را با نقل قول هایی از کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد اثر هنریت کلاوسر می نویسم. اگر به یکی از آن ها برخوردید، بدانید که تکه های این کتاب هستند. 

شاید برایتان جالب باشد که چیزهایی درباره ی شبکه فعال کننده مغز بدانید؛ چیزی که باعث می شود همیشه دفترچه یادداشت همراهتان از ایده های ریز و درشت پر شود. 

  • رعنا ‌.

.

سه شنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۳، ۰۹:۵۲ ب.ظ

با من بیا ، با من به آن ستاره بیا.

به آن ستاره ای که هزاران هزار سال از انجماد خاک و مقیاس های زمین دور است

و هیچکس در آنجا از روشنی نمی ترسد.

من در جزیره های شناور به روی آب نفس می کشم

من در جستوجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم ،

که از تراکم اندیشه های پست تهی باشد.

 

- فروغ فرخزاد.

  • رعنا ‌.

#دو

دوشنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۳، ۰۸:۲۲ ب.ظ

اولین پست این مجموعه را می توانید اینجا بخوانید.

 

مجموعه ی «داستان هایی برای کابوس دیدن» : داستان دوم : خواب دزد.

 

اولین بار، دختربچه ای او را در کابوسش دید. مردی دراز و بدقواره که لبخندی بدترکیب و ترسناک روی صورتش داشت. همچنین چشمانی که به سرخی خون بودند. 

او هرچقدر که دلش می خواست، می توانست به کابوس بچه ها بخزد و خواب شیرینشان را بدزدد؛ او دزد خواب های رنگین بود.

با اندام دودی اش به سراغ کودکان می رود و بهشان لبخند می زند. لبخند مرگ. او با دزدیدن خواب قوی و قوی تر می شود و توانایی زندانی کردن کودکان را در کابوس پیدا می کند. 

هرچه دفعات بیشتری به سراغ یک بچه برود، جریان زندگی او را در دست می گیرد و دید او را به واقعیت کور می کند. 

چند توصیه برای دور ماندن از دزد خواب:

1- هرگز در اتاق کودک خود شمع روشن نکنید. دزد خواب از طریق دود شمع راهش را می یابد.

2- هنگام خواب به کودکتان لباس سفید بپوشانید.

3- خواب دزد خوره ی عشق و محبت است؛ دوست داشتن را از فرزندتان دریغ نکنید.

اگر خواب دزد به کابوس های کودکتان راه یافت، دستورالعمل های زیر می توانند او را دور کنند.(البته اگر دیر نشده باشد!)

1- برای خواب دزد هدیه خداحافظی بگذارید. او از شمع های سیاه و اشک کودک خوشش می آید.

2- در خانه ریسه ی چراغ دار وصل کنید و اجازه ندهید حتی اندکی تاریکی در گوشه و کنار باقی بماند. 

و در نهایت امیدوار باشید که خواب دزد هدایای شما را قبول کند. 

او در کابوس از شادی کودکتان تغذیه می کند و اگر این کار ادامه یابد، فرزندتان عقل و هوشش را از دست می دهد و روح او، در میان کابوس گم می شود.

خواب دزد، تکه کوچکی از هر هزار روح کوچکی را که شکار کرده است، به زمین بازی می برد. جایی که دلقک بادی منتظرشان ایستاده و از آن ها مراقبت می کند.

 

این داستان ادامه دارد ...

 

نظراتتون رو می شنوم. :)

 

 

  • رعنا ‌.

برنامه ریزی به روش بولت ژورنال(03/6/8).

يكشنبه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۳، ۰۵:۰۹ ب.ظ

خلاصه کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال اثر رایدر کارول:

 

اگر شما هم از دفترها و برنامه های مختلف برای برنامه ریزی خسته شده اید و می خواهید فقط یک دفتر و خودکار برای این کار داشته باشید، وقتش است که بولت ژورنال را امتحان کنید.

بنیان گذار این روش از برنامه ریزی، این کتاب را به رشته تحریر درآورد تا روشی که خود آگاهانه به آن رسیده بود را با جهانیان قسمت کند. 

برای شروع، تنها چیزی که نیاز دارید، یک دفتر سایز متوسط و یک خودکار است. پیشنهاد می کنم دفتری انتخاب کنید که با دوام و خوش دست باشد، تا بتوانید ماه ها از آن استفاده کنید. 

  • رعنا ‌.

چالش-آیین نوشتن

شنبه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۳، ۱۰:۲۵ ب.ظ

این پست را با خلاصه صحبت های عماد مرتضوی شروع می کنم: خود فرایند نوشتن مهم تر است تا مسئله فرم و چطور نوشتن. قبل از یادگیری قوانین داستان نویسی، باید با نوشتن اخت شوید و آن را وارد زندگی روزمره تان کنید. یک آیین و مراسم برای اخت شدن با نوشتن کارساز است. (+)

بعد از خواندن مقاله لینک شده ی بالا، تصمیم گرفتم یک مراسم برای نوشتن بسازم. چیزی که هم برای آغاز کارهای روزمره انگیزه ام باشد و هم راهی برای پیشبرد مهارت های نوشتن. 

اسمش را گذاشتم نوشتن برای نوشتن.

بگذارید درباره ی چگونگی اش توضیح دهم. در کتاب Writing Without Teachers اثر Peter Elbow، مفهومی بیان شده است تحت عنوان Automatic Writing به معنی نوشتن خودکار. باید جایی را برای نوشتن انتخاب کنید و آزادانه بنویسید. هرچه به ذهنتان می رسد را روی کاغذ بیاورید. اگر چیزی به ذهنتان نمی رسد، همین موضوع را بنویسید. دستتان از روی کاغذ نیوفتد؛ بی وقفه بنویسید طوری که مچتان درد بگیرد. در حد ۵ دقیقه کافی است. 

در نگاه اول، نوشته تان کاملا خزعبل به نظر می رسد، اما هنگامی که ۷-۸ بار آن را تکرار کنید، می توانید ایده هایی بیابید که لایق بررسی کردن و بسط دادن هستند. 

حال، چالش ما نیز بی تفاوت نسبت به نوشتن خودکار نیست. تنها فرقش این است که باید در باب موضوعی خاص بنویسیم. سخت‌گیر نباشید، بگذارید هرچیزی که آن لحظه به ذهنتان می آید به عنوان موضوع انتخاب شود. 

این را فراموش نکنید که با دست و روی کاغذ بنویسید. و اینکه نباید وقت زیادی را صرف آن کنید. ۲۰ تا ۳۰ دقیقه کفایت می کند. 

چرا انجام این چالش مفید است؟ 

۱- طلسم ننوشتن و نداشتنِ ایده را می شکنید.

۲- با تندنویسی سرعت مغز و دستتان را یکی می کنید.

۳- می توانید ایده های زیادی را با نوشتن، از مغزتان خارج کنید.

۴- به ناخودآگاهتان دست می یابید. 

 

دوستم را به عنوان اولین نفر به این چالش دعوت کردم؛ شما را نیز به آن دعوت می کنم. 

تجربه تان از این نوع نوشتن را برایم کامنت کنید. ؛)

 

  • رعنا ‌.