انسان در جستوجوی معنا (03/4/6)
طبق چالشی که خیلی وقت پیش اینجا شروع کردم ، قرار شد بعد از هر کتاب خلاصه ش رو بنویسیم و بعد بریم سراغ کتاب بعدی.
این خلاصه ایه که من برای این کتاب نوشتم:
- ۰ نظر
- ۱۷ تیر ۰۳ ، ۱۵:۵۳
طبق چالشی که خیلی وقت پیش اینجا شروع کردم ، قرار شد بعد از هر کتاب خلاصه ش رو بنویسیم و بعد بریم سراغ کتاب بعدی.
این خلاصه ایه که من برای این کتاب نوشتم:
جولیا کامرون می گوید:
صفحات صبحگاهی عمیق ترین ابزار نویسندگی است که تا به حال ابداع و تجربه کرده ام.
نوشتن صفحات صبحگاهی قاعده خاصی ندارد ، تنها کاری که باید بکنید این است که سحرخیز شوید. صبح که از خواب بیدار می شوید ، فکر انجام کارهای دیگر مثل مرتب کردن تخت ، دم کردن چای ، کشیدن پرده ها و ... را پس بزنید. به هرجا که در آن لحظه احساس راحتی می کنید بروید (حتی می توانید داخل تختتان بمانید و انجامش دهید.) و روی کاغذ ، با قلم شروع به نوشتن کنید.
هرچیزی که به ذهنتان می رسد را روی کاغذ بیاورید. اصلا نگران نامرتبط بودن موضوعات به یکدیگر نباشید ، فقط بنویسید. اجازه ندهید دستتان سست شود و از روی کاغذ سر بخورد ، به نوشتن ادامه دهید. حتی اگر چیزی برای نوشتن به ذهنتان نمی رسد ، درباره همین موضوع بنویسید. افکار سانسور کننده را دور کنید و همه چیز را بنویسید. هنگامی که به سه صفحه رسیدید ، کار تمام است. حالا می توانید کارهای روزمره تان را شروع کنید.
می توانید کاغذهایتان را در یک جعبه یا یک دفتر نگه دارید. شاید هرگز به سراغشان نروید و آن ها را نخوانید اما مطمئن باشید تاثیر شگرفی بر روند نویسندگی تان می گذارند.
یادتان باشد که حتما بلافاصله پس از بیدار شدن انجامش دهید. نوشتن صفحات صبحگاهی باعث از بین رفتن حواس پرتی می شود.
همچنین ، به نوشتن با دو طرف مغز به شما کمک می کند و باعث می شود بتوانید صدای منتقد درونی تان را برای مدتی خاموش کنید. نوشتن این صفحات راهی برای صحبت کردن با ناخودآگاه است که می توانید در اول صبح با آن ارتباط برقرار کنید و ایده های نابش را دریابید.
به نقل از جولیا کامرون:
صفحات صبحگاهی ، وسیله اصلی شفای خلاقیت است.
وقتی اولین بار صفحات صبحگاهی را می نویسیم ، از تعداد چیزهایی که احساس بدی نسبت به آن ها داریم تعجب می کنیم ، شاید نگران این باشیم که با اعتراف کردن به احساسات منفی مان آن ها تشویق می کنیم اما ابدا چنین نیست. روانشناسان یونگی این را ملاقات با سایه می نامند. وقتی منفی بافی هایمان را بیرون می ریزیم برای امور مثبت جا باز می کنیم.
این تمرین تجربه جالبی بود. مخصوصا اینکه وقتی با چشمای خوابآلود شروع به نوشتن میکنی ، خیلی زود خواب از سرت میپره و مغزت شروع میکنه به کار کردن.
یه داستان جدید در راهه.
هنوز ایده خامی داره ، اما میخوام کمی درموردش اینجا بنویسم.
بعد از داستان دراک ، که تقریبا نابودش کردم ، حالا آقای فرانکلین که فکر کنم بالای 130 سالشه با فروشگاه عجیب و غریبش توی ذهن من جا خوش کرده. فروشگاهی که خیلی مدرن تر از زمانه و هر کسی قادر به دیدنش نیست. داخلش پره از وسایل شعبده بازی و تردستی. طبقه های مخصوصی داره که هرکدوم برای یه چیزی وجود دارند. برای رسوندن معنایی. حتی یه اتاقک مخصوص برای پرش به گذشته.
همونطور که گفتم این فروشگاه همیشه و برای هرکسی قابل دیدن نیست. شاید اگر گذرتون بیفته بهش ، در ظاهر یه کوچه بن بست رو ببینید که خیلی وقته رد پای کسی داخلش نیفتاده ؛ و ته این کوچه یه در زنگ زده رو همراه با تابلوی فرسوده ش ببینید. چندان مشخص نیست ، ولی روی تابلو نوشته : «فروشگاه لبخند. (زندگی جادوی واقعی است ، به دنبالش بگردید!)»
خب اگه بتونید واقعا واردش بشید و مغازه رو از منظر واقعی ش ببینید ، کمی از زمان جدا می شید و جادو رو زیر پوستتون حس می کنید.
(ادامه دارد...)
سلام ، چه خبرا ؟ بعد از مدت ها تصمیم گرفتم یه تمرین نویسندگی انجام بدم.
هم تمرین جالبیه و مغز رو به فکر کردن وامیداره ، هم سرگرم کننده ست.
از این قراره که شما یه صفحه ورد ، یا یه صفحه خالی از یه دفتر رو باز میکنید ؛ هر کلمه ای که به ذهنتون می رسه رو بنویسید. اصلا اهمیت نداره که باهم مرتبط باشن یا نه ؛ فقط بنویسید و بین کلمات خط فاصله بذارید. وقتی تعداد کلماتتون به پنج رسید ، بخش جالب کار آغاز میشه.
وقتشه که با این کلمات یه بند یا پاراگراف بنویسید. قانون خاصی نداره ، فقط باید یه متن دو-سه خطی بنویسید که این کلمات داخلش به کار رفته باشه(اگه دوست دارید جالب تر بشه ، میتونید کلمات رو به ترتیب داخل نوشته استفاده کنید). بعد از اون ، برید سراغ پنج کلمه ی بعدی. در طول 30 دقیقه مدام این کار رو تکرار کنید(میتونید به مرور زمانش را بالاتر ببرید).
به یه روش کوتاه تر دیگه هم می تونید انجامش بدید ؛ اینکه با هر یک کلمه ، یک جمله بنویسید.
مزیت تمرین اولی اینه که علاوه بر تمرین نوشتن و آزادنویسی ، ممکنه بعد بتونید از بین نوشته هاتون ایده های خوبی پیدا کنید.
مزیت تمرین دومی اینه که هرچی بیشتر جمله بسازید ، نه تنها توی نوشتن بهتر می شید ، بلکه توی حرف زدن و گفت و گو ها هم بهتر و زیباتر صحبت می کنید. و اینکه بعد از ماه ها شما مجموعه بزرگی از جملات دارید که می تونید یکسری شون رو منتشر کنید یا به اشتراک بذارید.
اینم بگم که این تمرین ، فقط مخصوص نویسندگی نیست. از اونجایی که همه ما به نوشتن نیاز داریم و در طول روز مجبوریم به دلایل مختلف بنویسیم ، این تمرین می تونه خیلی کمک کننده باشه.
تجربه سرگرم کننده و جالبی بود. گاهی واقعا چیزای عجیب و خنده داری به ذهنم می رسید. به نظرم بهترین فایده ش انداختن ذهن توی زندان فکره. خلاصه که از دستش ندید.
تجربه تون از این تمرین رو برام بنویسید.