واژه‌گَرد

جایی برای سفر میان کلمات و کتاب‌ها

واژه‌گَرد

جایی برای سفر میان کلمات و کتاب‌ها

واژه‌گَرد

دست نوشته‌هایی در دفترهای قدیمی و کاغذهای کاهی‌شان که با جوهر سیاه به هم بافته شده‌اند و درون کتابخانه‌ی خاک گرفته‌ی مخفی نگهداری می‌شوند.
امضا: INTJ .

۱۱ مطلب با موضوع «کارگاه نوشتن» ثبت شده است

چالش‌های نوشتنی؛ ۱۰ داستان کوتاه.

سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ۰۹:۱۵ ب.ظ

همیشه ایده‌های یهویی می‌تونن به داستان کوتاه‌های خوبی تبدیل بشن؛ و بعضی از این داستان کوتاه‌ها می‌تونن بعدا به داستان‌های بلند قوی‌ای تبدیل بشن.

ماجرا اینه که کمی بعد از تموم کردن داستانم، یه داستان جدید داشتم واسه‌ی بلندنوشتن. اما این‌چندروز هرقدر سعی کردم پیش ببرمش، نتونستم.

مدام ذهنم می‌رفت سمت داستان قبلی. موقع شروع به این فکر می‌کردم که چقدر اون‌یکی رو تکون‌دهنده شروع کردم. موقع نوشتن فصل اول فکر می‌کردم چقدر اون‌یکی مرموزتر به نظر می‌رسید و ... 

خلاصه که نتونستم بذارمش یه گوشه و تمرکز کنم.

برای همین تصمیم گرفتم یکم دیگه صبر کنم تا دلتنگی و وابستگی به اون فضا و شخصیت‌ها ته‌نشین بشه. به نظرم در این مدت، نوشتن داستان‌های کوتاه می‌تونه کمک کنه آروم‌آروم برم طرف روایت‌های جدید.

درنهایت احتمالا یه یادداشت خداحافظی با شخصیت‌های داستان قبلی بنویسم و برم سراغ یک پروژه‌ی بلند دیگه.

 

حالا، شما هم اگر چنین‌چیزی رو تجربه می‌کنید، یا می‌خواید هرروز کمی بیشتر بنویسید، یا به دنبال ایده‌های بسته‌بندی‌شده واسه روز مبادا می‌گردید، این چالش رو با من شروع کنید.

هرروز نوشتن یک داستان کوتاه. می‌تونیم تا ده روز پیش بریم، شاید در پایان ترغیب شدیم ده روز دیگه هم ادامه بدیم.

 

می‌تونید نوشته‌هاتون رو همینجا برام بفرستید یا اگر داخل وبلاگتون می‌نویسید، خوشحال می‌شم من هم بخونمشون.

⭐️

  • رعنا ‌.

چالش نوشتن روزانه(خرداد: خلاقیت).

جمعه, ۳ خرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۵۰ ب.ظ

این از روزی شروع شد که یه عالمه وقت تلف کردم، در عین اینکه هم درس خوندم هم کتاب خوندم، هم سریال دیدم و با این حال هیچ کار دیگه‌ای نداشتم جز اسکرول‌کردن و چرخیدن توی گوشی‌م.

اینکه هیچ‌چیز مشخصی برای نوشتن نداشتم کلافه‌م کرد. همیشه از این وضعیت متنفرم.

 تصمیم گرفتم نوشتن ماهانه رو دوباره شروع کنم. هرروز نوشتن درباره‌ی یک موضوع.

خواستم کمی این رو گسترش بدم و با توسعه فردی ترکیبش کنم. این شد که، یه لیست برای خرداد آماده کردم با موضوع خلاقیت.

ماه‌های بعدی از موضوعات دیگه‌ای می‌نویسیم.

حالا، دعوت‌تون می‌کنم به این چالش. می‌تونید شما هم همراه من انجامش بدید و همینجا زیر این پست نوشته‌هاتونو بذارید.

(این پست هرروز بروزرسانی میشه.)

  • رعنا ‌.

لحظات کوتاه=ایده‌های بزرگ.

دوشنبه, ۶ اسفند ۱۴۰۳، ۰۷:۳۱ ب.ظ

سوال: یه عالمه ایده‌های قشنگ برای نوشتن از کجا بیارم؟ 

جواب: از زندگیت.

 

 

شاید شما هم مثل من گاهی متعجب می‌شوید که بعضی هنرمندها چطور آن‌همه کتاب نوشته‌اند، شعر گفته‌اند، داستان بافته‌اند، نقاشی خلق کرده‌اند، موسیقی ساخته اند و و و. 

چگونه می‌شود این حجم از ایده را در مغز پروراند.

می‌دانید که، ما نمی‌توانیم ایده بسازیم. نمی‌توانیم بنشینیم و تصمیم بگیریم یک ایده‌ی جدید داشته باشیم، همین حالا!

نه. اینطوری کار نمی‌کند. 

ایده‌ها به ما الهام می‌شوند. خیلی ناگهانی، حتی شاید در جای نادرست، یک‌دفعه مانند یک جرقه ظاهر می‌شوند. (و متاسفانه بیشترشان هم یک‌دفعه ناپدید می‌شوند.)

می‌بینید که درواقع کار زیادی از دست‌مان بر نمی‌آید، جز یک چیز. آن هم اینکه سنسور گیرنده مغزمان را قوی‌تر کنیم. در این صورت زودتر الهامات را دریافت می‌کنیم و در نتیجه ایده‌های بیشتری برای خلق‌کردن در اختیار داریم.

خب، حالا چطور می‌شود آن سنسور را قوی‌تر کرد؟ ساده است. 

  • رعنا ‌.

چرا نویسندگان می نویسند؟

پنجشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۳، ۰۴:۲۴ ب.ظ

سوال: چرا نویسندگان می نویسند؟

چرا شما می نویسید؟

و

چرا به عنوان یک مخاطب کتاب می خوانید؟

(جوابشان را زیر همین پست بنویسید.)

 

هرکس به نوبه ی خود دلیلی شخصی برای نوشتن دارد. اگر از من بپرسید، می گویم: 

چون نوشتن پناهگاهی برایم به وجود می آورد تا بدون خودسانسوری یا ترس از قضاوت شدن، پهن شوم روی کاغذ. بنویسم از خودم که گاهی مانند یک غریبه به نظر می رسد، چیزهایی که به زبان آوردنشان وقت هایی سخت و دور از توان است.

چون نوشتن یکی از پیوندهای اتصالم به زندگی است. یک پیوند سخت و محکم.

چون نوشتن باعث می شود در جهانی درونی قدم بگذارم که نمود جاودانگی در آن وجود دارد.

 

به طور کلی، نویسنده می نویسد تا روحیات و درونیات خود را به دیگران نشان دهد. منتشر کردن نوشته ها یعنی به نمایش گذاشتن بی چون و چرای جهان درون.

ما خودمان را می نویسیم.

داستان آیینه ای است که من را ارائه می دهد.

 

و کتاب ها.

آن ها دنیایی دیگر در اختیار خواننده قرار می دهند. دنیای وسیع از تجربیاتی که شاید هرگز خودمان با آن ها مواجه نشویم؛ اما با خواندن داستان ها این امکان برایمان به وجود می آید که با شخصیتی همراه شویم. در میان جاده ی پر پیچ و خم زندگی اش با او برانیم و از اشتباهاتش درس بگیریم.

 

  • رعنا ‌.

راهکار طلایی برای رهایی از منتقد درون

شنبه, ۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۴۴ ب.ظ

تا به حال برایتان اتفاق افتاده است که با تمام وجود بخواهید کاری را انجام دهید، اما پس از فکر کردن زیاد، از انجامش منصرف شوید؟

یا مدام به این فکر کنید که چقدر بی استعداد هستید و توانایی انجام کاری بخصوص را ندارید؟

یا تمرین کاری که می دانید واقعا برایتان سودبخش است را عقب بیندازید؟

باید بگویم همه اش زیر سر یک نفر است؛ 

منتقد درون.

او به طور پیوسته در حال منازعه با شماست، و شما نیز به طور پیوسته درحال منازعه با او. او مدام شما را به عقب می راند. در گوشتان زمزمه می کند که نمی توانی، عرضه اش را نداری، برای این کار ساخته نشده ای، استعدادش را نداری و ... . 

متاسفانه بیشتر اوقات تسلیم حرف هایش می شویم. این کار، عواقب زیادی برایمان دارد.

  • رعنا ‌.

زندگی با دفترچه یادداشت

شنبه, ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۴۴ ب.ظ

هیچگاه دفترچه یادداشت هایتان را دست کم نگیرید. آن ها در هر شکل و اندازه ای که باشند، می توانند برایتان معجزه بیافرینند. 

 

در ابتدا بگویم که این پست را با نقل قول هایی از کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد اثر هنریت کلاوسر می نویسم. اگر به یکی از آن ها برخوردید، بدانید که تکه های این کتاب هستند. 

شاید برایتان جالب باشد که چیزهایی درباره ی شبکه فعال کننده مغز بدانید؛ چیزی که باعث می شود همیشه دفترچه یادداشت همراهتان از ایده های ریز و درشت پر شود. 

  • رعنا ‌.

چالش-آیین نوشتن

شنبه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۳، ۱۰:۲۵ ب.ظ

این پست را با خلاصه صحبت های عماد مرتضوی شروع می کنم: خود فرایند نوشتن مهم تر است تا مسئله فرم و چطور نوشتن. قبل از یادگیری قوانین داستان نویسی، باید با نوشتن اخت شوید و آن را وارد زندگی روزمره تان کنید. یک آیین و مراسم برای اخت شدن با نوشتن کارساز است. (+)

بعد از خواندن مقاله لینک شده ی بالا، تصمیم گرفتم یک مراسم برای نوشتن بسازم. چیزی که هم برای آغاز کارهای روزمره انگیزه ام باشد و هم راهی برای پیشبرد مهارت های نوشتن. 

اسمش را گذاشتم نوشتن برای نوشتن.

بگذارید درباره ی چگونگی اش توضیح دهم. در کتاب Writing Without Teachers اثر Peter Elbow، مفهومی بیان شده است تحت عنوان Automatic Writing به معنی نوشتن خودکار. باید جایی را برای نوشتن انتخاب کنید و آزادانه بنویسید. هرچه به ذهنتان می رسد را روی کاغذ بیاورید. اگر چیزی به ذهنتان نمی رسد، همین موضوع را بنویسید. دستتان از روی کاغذ نیوفتد؛ بی وقفه بنویسید طوری که مچتان درد بگیرد. در حد ۵ دقیقه کافی است. 

در نگاه اول، نوشته تان کاملا خزعبل به نظر می رسد، اما هنگامی که ۷-۸ بار آن را تکرار کنید، می توانید ایده هایی بیابید که لایق بررسی کردن و بسط دادن هستند. 

حال، چالش ما نیز بی تفاوت نسبت به نوشتن خودکار نیست. تنها فرقش این است که باید در باب موضوعی خاص بنویسیم. سخت‌گیر نباشید، بگذارید هرچیزی که آن لحظه به ذهنتان می آید به عنوان موضوع انتخاب شود. 

این را فراموش نکنید که با دست و روی کاغذ بنویسید. و اینکه نباید وقت زیادی را صرف آن کنید. ۲۰ تا ۳۰ دقیقه کفایت می کند. 

چرا انجام این چالش مفید است؟ 

۱- طلسم ننوشتن و نداشتنِ ایده را می شکنید.

۲- با تندنویسی سرعت مغز و دستتان را یکی می کنید.

۳- می توانید ایده های زیادی را با نوشتن، از مغزتان خارج کنید.

۴- به ناخودآگاهتان دست می یابید. 

 

دوستم را به عنوان اولین نفر به این چالش دعوت کردم؛ شما را نیز به آن دعوت می کنم. 

تجربه تان از این نوع نوشتن را برایم کامنت کنید. ؛)

 

  • رعنا ‌.

تمرین-هنگامی که ایده ها سرازیر می شوند!

شنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۳، ۱۱:۵۵ ق.ظ

 

نویسنده مانند یک نانوا عمل می کند. همون طور که نانوا از یک تکه خمیر خام، نان به وجود می آورد، او نیز از یک ایده خام و کوچک، داستانی شگفت آور می سازد.

نانوا باید آنقدر خمیرش را ورز دهد و اینور آنور کند، تا بالاخره آماده پهن کردن و پختن شود. نویسنده نیز همین کار را با ایده تازه اش انجام می دهد. باید آنقدر از خودش سوال بپرسد و ایده های ریز را بهم بچسابند و آنقدر جزئیات اضافه کند، تا ایده اش آماده نوشتن شود. 

هرچه خمیر داستان بیشتر ورز داده شده باشد، داستان قوی تری از آن بیرون می آید.

یکی از سوالاتی که خیلی برای ورز دادن این خمیر به دردمان می خورد، «چه می شد اگر...» است. 

کافیست آن را در بخش های مختلف و در هنگام چینش وقایع در کنار هم به زبان بیاورید. اجازه دهید مغزتان سیل ایده هایش را به سمتتان روانه کند. از اینکه تعدادی شان احمقانه و خنده دار اند نترسید. به تک تک آن ها خوش آمد بگویید؛ اما حواستان هم باشد که زیر این سیل غرق نشوید. 

حالا بررسی شان کنید. یکی پس از دیگری. نگاهی به سرتاپایشان بیندازید و به هرکدام به طور خاص و منحصر به فرد بنگرید. 

می بینید که چقدر راحت می شود به ایده های بی شمار دست یافت و آن ها را گلچین کرد. کسی چه می داند؟ شاید در این بین چیزی به ذهنتان خطور کند که مقدمه نوشتن داستانی دیگر باشد. 

 

انجامش دهید: حتی می توانید با آثار منتشر شده نویسندگان دیگر هم تمرین کنید. کتاب موردعلاقه تان را از قفسه بیرون بیاورید. وقایع و اتفاقات داستان را مرور کنید تا به یکی از رخدادهای اصلی برسید. حالا سوال جادویی را بپرسید: «چه می شد اگر...» و اجازه دهید داستان را طور دیگری ببینید.

به عنوان تمرین، آن را در چند صفحه بنویسید. 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت: چی می شد اگه داخل کتاب جزء از کل، مارتین به جای برادرش تبهکار می شد؟ :) 

 

 

 

 

  • رعنا ‌.

تمرین-صفحات صبحگاهی

جمعه, ۸ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۳۰ ق.ظ

جولیا کامرون می گوید:

صفحات صبحگاهی عمیق ترین ابزار نویسندگی است که تا به حال ابداع و تجربه کرده ام.

نوشتن صفحات صبحگاهی قاعده خاصی ندارد ، تنها کاری که باید بکنید این است که سحرخیز شوید. صبح که از خواب بیدار می شوید ، فکر انجام کارهای دیگر مثل مرتب کردن تخت ، دم کردن چای ، کشیدن پرده ها و ... را پس بزنید. به هرجا که در آن لحظه احساس راحتی می کنید بروید (حتی می توانید داخل تختتان بمانید و انجامش دهید.) و روی کاغذ ، با قلم شروع به نوشتن کنید.

هرچیزی که به ذهنتان می رسد را روی کاغذ بیاورید. اصلا نگران نامرتبط بودن موضوعات به یکدیگر نباشید ، فقط بنویسید. اجازه ندهید دستتان سست شود و از روی کاغذ سر بخورد ، به نوشتن ادامه دهید. حتی اگر چیزی برای نوشتن به ذهنتان نمی رسد ، درباره همین موضوع بنویسید. افکار سانسور کننده را دور کنید و همه چیز را بنویسید. هنگامی که به سه صفحه رسیدید ، کار تمام است. حالا می توانید کارهای روزمره تان را شروع کنید. 

 

می توانید کاغذهایتان را در یک جعبه یا یک دفتر نگه دارید. شاید هرگز به سراغشان نروید و آن ها را نخوانید اما مطمئن باشید تاثیر شگرفی بر روند نویسندگی تان می گذارند. 

یادتان باشد که حتما بلافاصله پس از بیدار شدن انجامش دهید. نوشتن صفحات صبحگاهی باعث از بین رفتن حواس پرتی می شود.

 

همچنین ، به نوشتن با دو طرف مغز به شما کمک می کند و باعث می شود بتوانید صدای منتقد درونی تان را برای مدتی خاموش کنید. نوشتن این صفحات راهی برای صحبت کردن با ناخودآگاه است که می توانید در اول صبح با آن ارتباط برقرار کنید و ایده های نابش را دریابید. 

به نقل از جولیا کامرون:

صفحات صبحگاهی ، وسیله اصلی شفای خلاقیت است.

وقتی اولین بار صفحات صبحگاهی را می نویسیم ، از تعداد چیزهایی که احساس بدی نسبت به آن ها داریم تعجب می کنیم ، شاید نگران این باشیم که با اعتراف کردن به احساسات منفی مان آن ها تشویق می کنیم اما ابدا چنین نیست. روانشناسان یونگی این را ملاقات با سایه می نامند. وقتی منفی بافی هایمان را بیرون می ریزیم برای امور مثبت جا باز می کنیم.  

 

این تمرین تجربه جالبی بود. مخصوصا اینکه وقتی با چشمای خواب‌آلود شروع به نوشتن می‌کنی ، خیلی زود خواب از سرت می‌پره و مغزت شروع می‌کنه به کار کردن.  

  • رعنا ‌.

تمرین-کلمه نویسی

شنبه, ۲ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۹ ق.ظ

سلام ، چه خبرا ؟ بعد از مدت ها تصمیم گرفتم یه تمرین نویسندگی انجام بدم. 

هم تمرین جالبیه و مغز رو به فکر کردن وامیداره ، هم سرگرم کننده ست. 

از این قراره که شما یه صفحه ورد ، یا یه صفحه خالی از یه دفتر رو باز میکنید ؛ هر کلمه ای که به ذهنتون می رسه رو بنویسید. اصلا اهمیت نداره که باهم مرتبط باشن یا نه ؛ فقط بنویسید و بین کلمات خط فاصله بذارید. وقتی تعداد کلماتتون به پنج رسید ، بخش جالب کار آغاز میشه.

وقتشه که با این کلمات یه بند یا پاراگراف بنویسید. قانون خاصی نداره ، فقط باید یه متن دو-سه خطی بنویسید که این کلمات داخلش به کار رفته باشه(اگه دوست دارید جالب تر بشه ، میتونید کلمات رو به ترتیب داخل نوشته استفاده کنید). بعد از اون ، برید سراغ پنج کلمه ی بعدی. در طول 30 دقیقه مدام این کار رو تکرار کنید(میتونید به مرور زمانش را بالاتر ببرید). 

به یه روش کوتاه تر دیگه هم می تونید انجامش بدید ؛ اینکه با هر یک کلمه ، یک جمله بنویسید. 

مزیت تمرین اولی اینه که علاوه بر تمرین نوشتن و آزادنویسی ، ممکنه بعد بتونید از بین نوشته هاتون ایده های خوبی پیدا کنید. 

مزیت تمرین دومی اینه که هرچی بیشتر جمله بسازید ، نه تنها توی نوشتن بهتر می شید ، بلکه توی حرف زدن و گفت و گو ها هم بهتر و زیباتر صحبت می کنید. و اینکه بعد از ماه ها شما مجموعه بزرگی از جملات دارید که می تونید یکسری شون رو منتشر کنید یا به اشتراک بذارید. 

اینم بگم که این تمرین ، فقط مخصوص نویسندگی نیست. از اونجایی که همه ما به نوشتن نیاز داریم و در طول روز مجبوریم به دلایل مختلف بنویسیم ، این تمرین می تونه خیلی کمک کننده باشه. 

 

تجربه سرگرم کننده و جالبی بود. گاهی واقعا چیزای عجیب و خنده داری به ذهنم می رسید. به نظرم بهترین فایده ش انداختن ذهن توی زندان فکره. خلاصه که از دستش ندید.

 

تجربه تون از این تمرین رو برام بنویسید.laugh

  • رعنا ‌.