آقایِ دراکولا .
آقای دراک رو میشناسین؟
یکی از هزاران شخصیتیه که توی ذهنم میسازم.
میخوام بیارمش داخل یه داستان و شروع به نوشتنش کنم.
بزارین بیشتر درموردش توضیح بدم؛ دراک مخفف دراکولاست و یه خوناشام پیر و فرسودهست.
از اونجایی که خیلی وقته به خون انسان لب نزده، داره از درون میپوسه و مثل بقیه خوناشام ها قدرتمند و جوان نیست.
اگه نصفه شب از خواب بیدار شدید و از پنجره به خیابون نگاه کردین، یه مرد قد بلند با یه شنل سیاه و کفشهای نوک تیز دیدین، باید بگم اولا خیلی خوششانسید، دوما بهتره یه آب بزنید به صورتتون چون هنوز درحال خواب دیدن و تَوَهمید!
چون آقای دراک قاعدتا وجود خارجی نداره، اما یه جایی، وسط یه داستان دقیقا همینطوری روی سنگ فرش ها قدم میزنه.
یه پیرمرد رو تصور کنید که زندگیش یه سوراخ خیلی بزرگ داره و هرچی تلاش کرده پر نشده. یه خلاء عمیق و اعصاب خردکن. دراک دقیقا همون پیرمردهست.
بیشتر از این نمیگم.
به زودی نوشتنش رو شروع میکنم برای چاپ. ؛)
تصمیم دارم فصل هاش، یا بخشیش رو اینجا هم بزارم.
-پی نوشت: این یکی دیگه عین نامه های فضانورد به آدم فضایی نیمه کاره نمیمونه.-
- ۱ نظر
- ۲۰ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۴۹