دفتر نوشته‌های من

جایی برای دفن تراوشات مغزی

دفتر نوشته‌های من

جایی برای دفن تراوشات مغزی

دفتر نوشته‌های من

دست نوشته‌هایی در دفترهای قدیمی و کاغذهای کاهی شان که با جوهر سیاه به هم بافته شده اند و داخل کتابخانه ی خاک گرفته‌ی مخفی نگهداری می شوند .
امضا: INTJ .

پربیننده ترین مطالب

۳ مطلب با موضوع «خودنوشت» ثبت شده است

#سه

دوشنبه, ۹ مهر ۱۴۰۳، ۰۳:۵۵ ب.ظ

پست های مرتبط: 1 ، 2 

 

شما درحال خواندن دفتر خاطرات من هستید. نمی دانم این جمله ی خوبی برای شروع است یا نه؛ نمی دانم اصلا قرار است کسی آن ها را بخواند یا نه؛ اما می نویسم تا کاری کرده باشم. تنها خواسته ام این است که کسی غیر از من هم داستان او را بداند. حتی اگر آن شخص دیگر، صفحات یک دفتر باشند.

می روم سراغ اصل مطلب. 

همه چیز از زمانی شروع شد که انتخاب رشته کردم. درباره ی سختی ها و مخالفت های شدید مادرم چیزی نمی نویسم، نمی خواهم از موضوع اصلی منحرف شوم. فقط بگویم که توانستم در جنگ با او به پیروزی برسم و بدون کشته و زخمی، رشته ی مورد علاقه ام را انتخاب کنم. هنر.

 

این، داستان وقتی است که وارد هنرستان عجیب و غریب پایین شهر شدم. جایی که واقعا دست کم گرفته شده بود و آن قدرها هم بد نبود. از همان اول، می دانستم فرکانس عجیبی در فضا چرخ می خورد. فرکانسی ضعیف و غیرعادی. می توانستم از هاله ی آن حس کنم که چیزی خلاف جریان وجود دارد. منظورم جریان آرام و یکنواخت آدم هاست. 

از همان اول فهمیدم که روحی سرگردان در آن هنرستان زندگی می کند.

  • فریماه ‌.

#دو

دوشنبه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۳، ۰۸:۲۲ ب.ظ

اولین پست این مجموعه را می توانید اینجا بخوانید.

 

مجموعه ی «داستان هایی برای کابوس دیدن» : داستان دوم : خواب دزد.

 

اولین بار، دختربچه ای او را در کابوسش دید. مردی دراز و بدقواره که لبخندی بدترکیب و ترسناک روی صورتش داشت. همچنین چشمانی که به سرخی خون بودند. 

او هرچقدر که دلش می خواست، می توانست به کابوس بچه ها بخزد و خواب شیرینشان را بدزدد؛ او دزد خواب های رنگین بود.

با اندام دودی اش به سراغ کودکان می رود و بهشان لبخند می زند. لبخند مرگ. او با دزدیدن خواب قوی و قوی تر می شود و توانایی زندانی کردن کودکان را در کابوس پیدا می کند. 

هرچه دفعات بیشتری به سراغ یک بچه برود، جریان زندگی او را در دست می گیرد و دید او را به واقعیت کور می کند. 

چند توصیه برای دور ماندن از دزد خواب:

1- هرگز در اتاق کودک خود شمع روشن نکنید. دزد خواب از طریق دود شمع راهش را می یابد.

2- هنگام خواب به کودکتان لباس سفید بپوشانید.

3- خواب دزد خوره ی عشق و محبت است؛ دوست داشتن را از فرزندتان دریغ نکنید.

اگر خواب دزد به کابوس های کودکتان راه یافت، دستورالعمل های زیر می توانند او را دور کنند.(البته اگر دیر نشده باشد!)

1- برای خواب دزد هدیه خداحافظی بگذارید. او از شمع های سیاه و اشک کودک خوشش می آید.

2- در خانه ریسه ی چراغ دار وصل کنید و اجازه ندهید حتی اندکی تاریکی در گوشه و کنار باقی بماند. 

و در نهایت امیدوار باشید که خواب دزد هدایای شما را قبول کند. 

او در کابوس از شادی کودکتان تغذیه می کند و اگر این کار ادامه یابد، فرزندتان عقل و هوشش را از دست می دهد و روح او، در میان کابوس گم می شود.

خواب دزد، تکه کوچکی از هر هزار روح کوچکی را که شکار کرده است، به زمین بازی می برد. جایی که دلقک بادی منتظرشان ایستاده و از آن ها مراقبت می کند.

 

این داستان ادامه دارد ...

 

نظراتتون رو می شنوم. :)

 

 

  • فریماه ‌.

#یک

دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۳، ۰۴:۱۰ ب.ظ

شما درحال خواندن اولین پست از مجموعه پست های هشتگی هستید. 

این مجموعه صرفا مختص داستان های کوتاهی است که از ایده های جرقه ای ام نشئت می گیرند؛  فقط و فقط با اشتیاقی دردناک ساخته شده اند. (این جمله آخر را از سه گانه موردعلاقه ام نوشته کورنلیا فونکه، کش رفتم و خوشحالم که آن را داخل یکی از پست هایم جا دادم! (البته با اندکی تغییر.))

 

مجموعه ی «داستان هایی برای کابوس دیدن» : داستان اول: مادر تاریکی.

در روزگاران بسیار دور، در یک روستای کوچک و دورافتاده، زمانی که روح تمام آدم هایش با جادو عجیبن شده بود، زنی نیکوکار بنام مارگارت همراه با پسر کوچکش در آن زندگی می کرد. 

  • فریماه ‌.