اولین پست این مجموعه را می توانید اینجا بخوانید.
مجموعه ی «داستان هایی برای کابوس دیدن» : داستان دوم : خواب دزد.
اولین بار، دختربچه ای او را در کابوسش دید. مردی دراز و بدقواره که لبخندی بدترکیب و ترسناک روی صورتش داشت. همچنین چشمانی که به سرخی خون بودند.
او هرچقدر که دلش می خواست، می توانست به کابوس بچه ها بخزد و خواب شیرینشان را بدزدد؛ او دزد خواب های رنگین بود.
با اندام دودی اش به سراغ کودکان می رود و بهشان لبخند می زند. لبخند مرگ. او با دزدیدن خواب قوی و قوی تر می شود و توانایی زندانی کردن کودکان را در کابوس پیدا می کند.
هرچه دفعات بیشتری به سراغ یک بچه برود، جریان زندگی او را در دست می گیرد و دید او را به واقعیت کور می کند.
چند توصیه برای دور ماندن از دزد خواب:
1- هرگز در اتاق کودک خود شمع روشن نکنید. دزد خواب از طریق دود شمع راهش را می یابد.
2- هنگام خواب به کودکتان لباس سفید بپوشانید.
3- خواب دزد خوره ی عشق و محبت است؛ دوست داشتن را از فرزندتان دریغ نکنید.
اگر خواب دزد به کابوس های کودکتان راه یافت، دستورالعمل های زیر می توانند او را دور کنند.(البته اگر دیر نشده باشد!)
1- برای خواب دزد هدیه خداحافظی بگذارید. او از شمع های سیاه و اشک کودک خوشش می آید.
2- در خانه ریسه ی چراغ دار وصل کنید و اجازه ندهید حتی اندکی تاریکی در گوشه و کنار باقی بماند.
و در نهایت امیدوار باشید که خواب دزد هدایای شما را قبول کند.
او در کابوس از شادی کودکتان تغذیه می کند و اگر این کار ادامه یابد، فرزندتان عقل و هوشش را از دست می دهد و روح او، در میان کابوس گم می شود.
خواب دزد، تکه کوچکی از هر هزار روح کوچکی را که شکار کرده است، به زمین بازی می برد. جایی که دلقک بادی منتظرشان ایستاده و از آن ها مراقبت می کند.
این داستان ادامه دارد ...
نظراتتون رو می شنوم. :)