دفتر نوشته‌های من

جایی برای دفن تراوشات مغزی

دفتر نوشته‌های من

جایی برای دفن تراوشات مغزی

دفتر نوشته‌های من

دست نوشته‌هایی در دفترهای قدیمی و کاغذهای کاهی شان که با جوهر سیاه به هم بافته شده اند و داخل کتابخانه ی خاک گرفته‌ی مخفی نگهداری می شوند .
امضا: INTJ .

دفترچه ی راهنما

پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۰، ۱۰:۱۷ ب.ظ

خوش آمدید به دفترچه ثبت پیشرفت من!

اگر درباره ی این دفترها و کاربردشان بی اطلاع هستید، به این پست سر بزنید. (راهنمای دفترچه ی راهنما!)

به طور مختصر اینجا شاهد نوشتن ها، تمارین، تجربیات، تلاش ها، معرفی کتاب، ایده ها، آموزش، چیزهای اضافه دیگر و روند چاپ کتاب این جانب می باشید.

ای کسانی که به نوشتن روی آورده اید ، باشد که در این وبلاگ بتوانید با موضوعات و تمرینات جدید در باب نویسندگی آشنا شوید.

 

  • فریماه ‌.

لحظات کوتاه=ایده‌های بزرگ.

دوشنبه, ۶ اسفند ۱۴۰۳، ۰۷:۳۱ ب.ظ

سوال: یه عالمه ایده‌های قشنگ برای نوشتن از کجا بیارم؟ 

جواب: از زندگیت.

 

 

شاید شما هم مثل من گاهی متعجب می‌شوید که بعضی هنرمندها چطور آن‌همه کتاب نوشته‌اند، شعر گفته‌اند، داستان بافته‌اند، نقاشی خلق کرده‌اند، موسیقی ساخته اند و و و. 

چگونه می‌شود این حجم از ایده را در مغز پروراند.

می‌دانید که، ما نمی‌توانیم ایده بسازیم. نمی‌توانیم بنشینیم و تصمیم بگیریم یک ایده‌ی جدید داشته باشیم، همین حالا!

نه. اینطوری کار نمی‌کند. 

ایده‌ها به ما الهام می‌شوند. خیلی ناگهانی، حتی شاید در جای نادرست، یک‌دفعه مانند یک جرقه ظاهر می‌شوند. (و متاسفانه بیشترشان هم یک‌دفعه ناپدید می‌شوند.)

می‌بینید که درواقع کار زیادی از دست‌مان بر نمی‌آید، جز یک چیز. آن هم اینکه سنسور گیرنده مغزمان را قوی‌تر کنیم. در این صورت زودتر الهامات را دریافت می‌کنیم و در نتیجه ایده‌های بیشتری برای خلق‌کردن در اختیار داریم.

خب، حالا چطور می‌شود آن سنسور را قوی‌تر کرد؟ ساده است. 

  • فریماه ‌.

.

سه شنبه, ۶ آذر ۱۴۰۳، ۰۹:۳۷ ب.ظ

اول هر دفترچه‌ای می‌نویسم که کمرنگ‌ترین جوهرها از پررنگ‌ترین حافظه‌ها ماندگارتر‌اند. نوشتن، مکانیزمی قدرتمند برای درس‌گرفتن از اشتباهات است. 

 

- شاهین کلانتری.

  • فریماه ‌.

چرا نویسندگان می نویسند؟

پنجشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۳، ۰۴:۲۴ ب.ظ

سوال: چرا نویسندگان می نویسند؟

چرا شما می نویسید؟

و

چرا به عنوان یک مخاطب کتاب می خوانید؟

(جوابشان را زیر همین پست بنویسید.)

 

هرکس به نوبه ی خود دلیلی شخصی برای نوشتن دارد. اگر از من بپرسید، می گویم: 

چون نوشتن پناهگاهی برایم به وجود می آورد تا بدون خودسانسوری یا ترس از قضاوت شدن، پهن شوم روی کاغذ. بنویسم از خودم که گاهی مانند یک غریبه به نظر می رسد، چیزهایی که به زبان آوردنشان وقت هایی سخت و دور از توان است.

چون نوشتن یکی از پیوندهای اتصالم به زندگی است. یک پیوند سخت و محکم.

چون نوشتن باعث می شود در جهانی درونی قدم بگذارم که نمود جاودانگی در آن وجود دارد.

 

به طور کلی، نویسنده می نویسد تا روحیات و درونیات خود را به دیگران نشان دهد. منتشر کردن نوشته ها یعنی به نمایش گذاشتن بی چون و چرای جهان درون.

ما خودمان را می نویسیم.

داستان آیینه ای است که من را ارائه می دهد.

 

و کتاب ها.

آن ها دنیایی دیگر در اختیار خواننده قرار می دهند. دنیای وسیع از تجربیاتی که شاید هرگز خودمان با آن ها مواجه نشویم؛ اما با خواندن داستان ها این امکان برایمان به وجود می آید که با شخصیتی همراه شویم. در میان جاده ی پر پیچ و خم زندگی اش با او برانیم و از اشتباهاتش درس بگیریم.

 

  • فریماه ‌.

روزها در کتابفروشی موریساکی

يكشنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۳، ۰۷:۵۸ ب.ظ

نویسنده: ساتوشی یاگی ساوا.

 

خلاصه ی کتاب:

«دارم ازدواج می کنم.»

این جمله ای بود که تاکاکو از مردی که دوستش داشت شنید. مردی به نام هیده آکی. تنها کسی که در شرکت با او صمیمی بود و با او شام می خورد. تاکاکو متوجه می شود در ابراز احساساتش کوتاهی کرده است و آنقدر که خودش فکر می کرد، قضیه بیرون رفتن برای هیده آکی جدی نبود. 

او سرخورده و افسرده می شود. به طوری که از کارش در شرکت استعفا می دهد و در آپارتمانی که اجاره اش عقب افتاده، تمام روز را به خوابیدن و فرار کردن از احساساتش می گذراند. به نقطه ی پایانی در زندگی اش رسیده است. آن طور که باید از خودش مراقبت نمی کند و خواب، تنها پناه او برای غم هایش می باشد.

اما همه جیز وقتی زیر و رو می شود که دایی اش، ساتورو، پس از سال ها با او تماس می گیرد. آخرین باری که تاکاکو او را دیده بود، هنگام مرگ پدربزرگش بود؛ زمانی که یک نوجوان دبیرستانی و منزوی بود. تاکاکو می دانست که بعد از آن، دایی اش مسئولیت کسب و کار خانوادگی، یعن یچرخاندن کتاب فروشی کتاب های دست دوم را بر عهده خواهد داشت.

دایی ساتورو مانند همیشه با صدای پرشور از پشت خط با تاکاکو صحبت می کرد. درباره ی اینکه چقدر دلتنگش است و دلخور از اینکه با اینکه چندسالی می شود تاکاکو در توکیو زندگی می کند، حتی یک بار هم به او سر نزده است. اما این تنها دلیل تماس او نبود.

  • فریماه ‌.

چگونه کتاب بخوانیم؟(03/5/13) 2

پنجشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۳، ۱۰:۴۱ ق.ظ

نویسندگان: مارتیمر جی. آدلر - چارلز لینکلن ون دورن.

 

خلاصه ی کتاب(بخش دوم):

بخش دوم: خواندن تحلیلی.

در این بخش با اهمیت طبقه بندی کتاب آشنا می شویم. 

کتاب ها به دو دسته تشریحی و داستانی تقسیم می شوند. کتاب های تشریحی، علم و دانش را شرح می دهند. کتاب های داستانی هم از اسمشان مشخص است.

کتاب های تشریحی به دو دسته ی نظری و کاربردی تقسیم بندی می شوند. کتاب های نظری، کتاب هایی هستند که برای درک و فهمیدن نوشته شده اند. کتاب های کاربردی، کتاب هایی هستند که مطالبشان در عمل به کار می آیند. 

پس از آن، به قواعد خواندن تحلیلی می رسیم. تنها هنگامی می توانید به این سطح برسید که خواندن اجمالی را فراگرفته باشید.

  • فریماه ‌.

چگونه کتاب بخوانیم؟(03/5/13) 1

پنجشنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۳، ۰۳:۱۹ ب.ظ

نویسندگان: مارتیمر جی. آدلر - چارلز لینکلن ون دورن.

 

خلاصه ی کتاب(بخش اول):

مشکل بزرگی که گریبان گیر همه ی مردم دنیا است، خوب نخواندن است.

بیش از نود درصد مردم در سطح ابتدایی خواندن قرار دارند. همان سطحی که در دبستان فرا می گیریم. مشکل بزرگ تر این است که آدم ها برای تقویت مهارت خواندن خود کاری انجام نمی دهند و آن را بیهوده می پندارند. 

آموزش مراحل خواندن، چیزی است که جای خالی اش حسابی در مدارس و دانشگاه ها احساس می شود. 

این کتاب در صدد آن است تا مهارت خواندن را در شما تقویت کند. نویسندگان با کوشش و تحقیق های فراوان، آن را در چهار بخش به تحریر درآورده اند:

بخش اول: ابعاد خواندن.

در این بخش، شما درمی یابید که خواندن باید با فعالیت همراه باشد. هرچه فعالانه تر بخوانید و کوشش بیشتری به خرج دهید، نتایج بهتری دریافت خواهید کرد. 

  • فریماه ‌.

.

سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۳، ۰۹:۲۶ ب.ظ

واقعیت کتمان‌ناپذیر کوتاهی عمر را که در نظر بگیری، آن‌وقت شاید بفهمی هرلحظه از زندگی بهترین زمان برای دنبال‌کردن کاری است که میل انجام آن در تو بیدار شده. 

زنده‌بودن، محکم‌ترین دلیل برای نوشتن است.

 

- شاهین کلانتری.

 

  • فریماه ‌.

#سه

دوشنبه, ۹ مهر ۱۴۰۳، ۰۳:۵۵ ب.ظ

پست های مرتبط: 1 ، 2 

 

شما درحال خواندن دفتر خاطرات من هستید. نمی دانم این جمله ی خوبی برای شروع است یا نه؛ نمی دانم اصلا قرار است کسی آن ها را بخواند یا نه؛ اما می نویسم تا کاری کرده باشم. تنها خواسته ام این است که کسی غیر از من هم داستان او را بداند. حتی اگر آن شخص دیگر، صفحات یک دفتر باشند.

می روم سراغ اصل مطلب. 

همه چیز از زمانی شروع شد که انتخاب رشته کردم. درباره ی سختی ها و مخالفت های شدید مادرم چیزی نمی نویسم، نمی خواهم از موضوع اصلی منحرف شوم. فقط بگویم که توانستم در جنگ با او به پیروزی برسم و بدون کشته و زخمی، رشته ی مورد علاقه ام را انتخاب کنم. هنر.

 

این، داستان وقتی است که وارد هنرستان عجیب و غریب پایین شهر شدم. جایی که واقعا دست کم گرفته شده بود و آن قدرها هم بد نبود. از همان اول، می دانستم فرکانس عجیبی در فضا چرخ می خورد. فرکانسی ضعیف و غیرعادی. می توانستم از هاله ی آن حس کنم که چیزی خلاف جریان وجود دارد. منظورم جریان آرام و یکنواخت آدم هاست. 

از همان اول فهمیدم که روحی سرگردان در آن هنرستان زندگی می کند.

  • فریماه ‌.

راهکار طلایی برای رهایی از منتقد درون

شنبه, ۷ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۴۴ ب.ظ

تا به حال برایتان اتفاق افتاده است که با تمام وجود بخواهید کاری را انجام دهید، اما پس از فکر کردن زیاد، از انجامش منصرف شوید؟

یا مدام به این فکر کنید که چقدر بی استعداد هستید و توانایی انجام کاری بخصوص را ندارید؟

یا تمرین کاری که می دانید واقعا برایتان سودبخش است را عقب بیندازید؟

باید بگویم همه اش زیر سر یک نفر است؛ 

منتقد درون.

او به طور پیوسته در حال منازعه با شماست، و شما نیز به طور پیوسته درحال منازعه با او. او مدام شما را به عقب می راند. در گوشتان زمزمه می کند که نمی توانی، عرضه اش را نداری، برای این کار ساخته نشده ای، استعدادش را نداری و ... . 

متاسفانه بیشتر اوقات تسلیم حرف هایش می شویم. این کار، عواقب زیادی برایمان دارد.

  • فریماه ‌.

از ژانر ترسناک چه خبر؟

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۴۰۳، ۰۸:۳۷ ب.ظ

 

بازهم چهارشنبه بود و داستان من و گلدان‌ سرامیکی

 

همانطور که می‌دانید ترس عنصر اصلی این ژانر است. فضای آن آکنده از تاریکی، سکوت دلهره‌آور، جیغ‌های وحشیانه، ساختمان‌های متروکه، پوسیدگی و نم‌زدگی، سیاهی و ... است. 

هنگامی که درحال نوشتن داستانی در این موضوع هستید، باید هیجان‌تان را کنترل کنید؛ با ملایمت جلو بروید و در برابر نوشتن برق‌آسا و تمام‌کردن سریعِ صحنه‌های گوناگون مقاومت کنید. 

و در عین حال، حواستان باشد که توصیفات کُند و بیش از حد طولانی نشوند. 

اگر به نوشتن در این ژانر علاقه دارید، انداختن نیم‌نگاهی به ایده‌های زیر خالی از لطف نیست:

  • فریماه ‌.